بنویس تا اتفاق بیفتد - بدانید که چه می خواهید و آن را بدست آورید - گام نخست در راه رسیدن به اهداف نوشتن آن هاست بنویس تا اتفاق بیفتد - بدانید که چه می خواهید و آن را بدست آورید - گام نخست در راه رسیدن به اهداف نوشتن آن هاست

صفحات کتاب : 215

ضمانت بهترین قیمت

فروشنده:‌ مهربان کتاب

90000 تومان
45000.0 تومان 50%
  • نویسنده کتاب: دکتر هنریت آن کلاسر
  • ناشر: نبض دانش
  • قطع: رقعی
  • جلد: -
  • موضوعات روان شناسی -

بنویس تا اتفاق بیفتد - بدانید که چه می خواهید و آن را بدست آورید - گام نخست در راه رسیدن به اهداف نوشتن آن هاست بنویس تا اتفاق بیفتد - بدانید که چه می خواهید و آن را بدست آورید - گام نخست در راه رسیدن به اهداف نوشتن آن هاست

تمام انسان‌های بالغ موفقیت را دوست دارند و در مسیر رسیدن به آن قدم برمی‌دارند. اما گاهی اتفاق‌هایی مانع‌مان می‌شوند که فکرش را هم نمی‌کنیم. از زمانی که خودمان را می‌شناسیم، تلاش برای رسیدن به موفقیت را شروع کرده‌ایم. هر انسانی برای رسیدن به هدف روشی دارد تا در آینده به آرامشی نسبی برسد و بتواند با آسودگی خاطر از باقی زندگی لذت ببرد. عده‌ای واقعاً در این راه به نتیجه می‌رسند. عده‌ای هم با آنکه اهداف دلخواه خود را مشخص کرده‌اند، در تلاش برای نیل به نتیجه ناکام می‌مانند. نویسنده در کتاب اهدافت را بنویس تا اتفاق بیفتد (Goals & resolutions: how the successful set and achieve their goals) تلاش می‌کند با توجه به آنچه پدرش به او آموخته، اشتباهات مسیر هدف‌گذاری و موفقیت را به ما گوشزد کند. رابرت کیوساکی (Robert T. Kiyosaki) معتقد است مردم برای ادامه زندگی به رویا نیاز دارند و تلاش می‌کنند به رویاهایشان رنگ واقعیت ببخشند. فقط ممکن است ندانند از کجا باید شروع کنند یا چه کاری باید انجام دهند. بنابراین ممکن است درگیر بدبینی، تنبلی، عادت‌های نادرست‌، غرور یا یأس‌ شوند. کیوساکی باور دارد موفقیت در «چرا» ‌ی انجام دادن کار است، درحالی‌که ما اسیر «چگونگی» هستیم و از ظرفیت ذهنمان به درستی استفاده نمی‌کنیم. اما اگر همیشه اهدافمان را بنویسیم، چه بر روی کاغذ و چه در ضمیر ناخودآگاه، به مرور بر همان هدف مورد نظر تمرکز می‌کنیم و در همان مسیر گام خواهیم برداشت. در بخشی از کتاب اهدافت را بنویس تا اتفاق بیفتد می‌خوانیم: در این کتاب به این قضیه اشاره خواهیم کرد که چگونه در جوانی بتوانید ثروتمند شوید. این داستان در مورد همسرم «کیم» و بهترین دوستم «لری» است که سفرمان را از صفر آغاز کردیم و توانستیم بعد از 10 سال فعالیت، خودمان را در ثروت بازنشسته کنیم. من قصد دارم داستانم را برای تشویق کردن شما بیان کنم تا هر شخصی که به اعتمادبه‌نفس ایمان ندارد بتواند سفرش را آغاز نماید و در اولین قدم «چرایش» را کشف کند. هنگامی که من و کیم قصد داشتیم سفرمان را در این مسیر آغاز کنیم پول زیادی در دسترس نداشتیم و همین عامل اعتمادبه‌نفسمان را پایین آورده بود و به رسیدن بسیار شک داشتیم؛ اما ما توانستیم تفاوت را ایجاد کنیم و این تفاوت تنها زمانی ایجاد خواهد شد که بتوانید «چرا» را شناسایی کنید. ما در پایان هر سال برنامه‌هایمان را برای سال جدید تنظیم می‌کنیم و سعی خواهیم کرد به اکثریت آن‌ها برسیم، اما امسال لری پیشنهاد تازه‌ای به ما داد و باعث شد که جلسه تعیین اهدافمان مقداری متفاوت شود. لری قصد داشت اهدافمان را بزرگ‌تر کند تا بتوانیم زندگی و اطرافمان را بیشتر تغییر دهیم و او در این باره گفت: «چرا امسال برنامه‌هایمان را به گونه‌ای ننویسیم که بتوانیم به وضعیت اقتصادی مستقل و آزادتری دست‌ یابیم؟» به‌دقت به حرف‌هایش گوش کردم و سپس به او گفتم که ما نمی‌توانیم به رؤیاهایی که در سر داریم دست‌یابیم، قبلاً نیز در این باره با لری صحبت کرده بودم و می‌دانستم که روزی در آینده می‌توانم آن‌ها را به سرانجام برسانم، اما الان نه. ایده‌های او در آینده و در وضعیتی بهتر می‌توانست عملی شود؛ اما «وضعیت اقتصادی مستقل و آزاد؟» این فکر چیزی نبود که راحت از آن بگذرید. صدایی در سرم مدام این جمله را یادآوری می‌کرد و عجیب اینجا بود که صدایی که می‌شنیدم اصلاً به صدایی که قبلاً در ذهنم شنیده بودم شبیه نبود.