«چرا سوریه؟» شامل ترجمه مصاحبهها و سخنرانیهای سیدحسن نصرالله درباره بحران سوریه است. کتاب 15 فصل دارد و همه مطالبی که سید از سال 2008 تا 2016 درباره سوریه بیان کرده، با حذف مطالب تکراری، دربر میگیرد. این مباحث سیدحسن نصرالله پر از تحلیل، اخبار و تجارب است. یکی از این مصاحبههای درج شده در این کتاب، گفتوگویی است که جولین آسانژ، بنیان گذار و سردبیر سایت ویکی لیکس با سید انجام داده بود.
سید حسن نصرالله جنگ در سوریه را نه یک جنگ مذهبی که جنگ سیاسی میخواند. او درباره علت حمایت حزب الله از مواضع ایران در سوریه و همچنین حمایت از حکومت بشار اسد، میگوید که ما نه از حکومت بشار اسد که از تمامیت ارضی سوریه دفاع و حمایت میکنیم.
متأسفانه رسانههای رسمی و غیر رسمی و موافق و مخالف سیاستهای جمهوری اسلامی در موضوع سوریه، در سالهای بحران نتوانستند تصویر واضح و همهجانبهای از این واقعه ارائه دهند و و مساله تا امروز بیشتر در سکوت و ابهام پیش رفته است. مطالعه این کتاب میتواند تصویر روشنی از جنگ در سوریه را به مخاطبان ایرانی ارائه دهد.
«چرا سوریه؟» با روایت سید حسن نصرالله از کتاب خاطرات تونی بلر، سه سال پیش از وقوع بحران آغاز میشود که بلر در آنجا از اراده جهان برای نابودی کشور – و نه حکومت – سوریه سخن گفته بود. کتاب، مراحل ورود نیروهای حزب الله، ایران و روسیه به نبرد سوریه و علتهای آن را بیان میکند و از زمینهها، انگیزهها، هدفها، پروژهها، زمانبندیها، طرفهای درگیر، محدودیتها، خط قرمزها، جایگزینها، مسئولیتها و حال و آینده سخن میگوید.
به باور سید حسن نصرالله آمریکا مسئولیت شکست خود در عراق را متوجه ایران و سوریه میدانست. سید در یک مصاحبه که در دوم آبان 1390 انجام داده میگوید که «مخالفان سوریه اغلب درباره فلسطین حرفی ندارند چون نمیخواهند آمریکاییها را حساس کنند.» یا در جای دیگر سید گفته است: «به بشار اسد پیام دادند اگر همین امروز ضمانت بدهید رابطهتان را به ایران و جنبشهای مقاومت قطع میکنید، بحران تمام میشود.»
سید نقش کشورهای عربی در بحران سوریه را نیز به خوبی شرح میدهد. در یکی از گفتارهای سید در این کتاب میخوانیم: «از تفاوتهای بزرگی که همه را به تفکر درباره آن فرا میخوانم این است که فرض کنیم این دولتهای عربی هیچ ارتباطی با آمریکا، اسرائیل و غرب ندارند. آنها را بگذارید کنار. به دولتهای عربی بگویید راه حل مساله اسرائیل چیست؟ میگویند راه حل سیاسی، راهی جز مذاکره نیست. گفتوگو و مذاکره با اسرائیل. خب سقف زمانی دارد؟ نه ندارد. چند وقت است در حال مذاکره هستند؟ دهها سال. با اسرائیل اشغالگر غاصب قاتل بیعار، با آرامش کامل. روند صلحی عربی هست که پس از سال 2000 به وجود آمده و ما امروز در 2012 هستیم و بعضی هنوز پای میز مذاکرهاند. کجایند؟ پای میز مذاکره! مشکل از طرف اسرائیل است نه عربها. دهها سال با اسرائیل مذاکره میکنیم و راه حل همچنان حل سیاسی است. خب بیایید در سوریه نیز به حل سیاسی بپردازید. میگویند دیگر زمان نیست. دیگر دیر شده. چطور میشود؟ برای ما توضیح دهید برادران.»
سید در ادامه همین گفتار این تناقضش را به خوبی تبیین میکند. چیزی که متأسفانه در رسانههای فارسی بازتاب درستی نداشته است. او گفته بود: «اصلا فرض کنید نظام سوریه مثل اسرائیل است. مگر در مقابل اسرائیل حل سیاسی، گفتوگو، مذاکره و سازش را نمیپذیرید؟ چرا در مقابل یک نظام عربی که نکات مثبت بسیاری و نکاتی منفی هم دارد حل سیاسی پذیرفته نیست؟ و زمان نیست و دیر شده؟ یک منطق به ما ارائه کنید. بنده به شما خواهم گفت منطق چیست. کسی به من نگوید سید تو در این موضعگیری داری اشتباه میکنی. نه، بنده موضعگیری احساسی نمیکنم. بعضی هم میگویند این وفاداری است. بله، این وفاداری است. ولی فقط وفاداری نیست. این برآمده از بینش، روش و مصلحت امت است. روزهایی خواهند رسید و خواهیم دید و از یکدیگر سوال خواهیم کرد. خب از رسیدن سلاح به مقاومت فلسطین و لبنان جلوگیری شد. به لبنان البته رسید ولی از ورود سلاح به فلسطین جلوگیری شد و قاچاقچیان محاکمه شدند. ولی در سوریه نه، عرب علناً کمک میکند. پول میدهند سلاح میفرستند تا سوریهایها همدیگر را بکشند. چرا؟ برای خدمت به چه کسی؟ برای چه کسی؟ برای دیدن چه کسی؟ میتوانید بگویید؟ حقیقتا… این اصرار عربی، غربی، آمریکایی و اسرائیلی به درماننشدن، کشتار و سرنگونی نظام سوریه، درنگ نمیطلبد؟»