امام و مقام تعلیم به ملائک امام و مقام تعلیم به ملائک

صفحات کتاب : 264

ضمانت بهترین قیمت

فروشنده:‌ مهربان کتاب

80,000 تومان
76,000 تومان 5%
موجود در انبار و آماده ارسال به مشتری.

امام و مقام تعلیم به ملائک امام و مقام تعلیم به ملائک

باسمه تعالي 1ـ امامتِ مطرح در اعتقاد شيعه رويکردي است به حقيقتي آسماني که در صدد است تمدن زميني را مطابق نظم آسماني بسازد و امام شيعيان آن‌چنان حضوري در عالم هستي دارد که نه تنها چنين امري را ممکن مي‌سازد بلکه آن را ضروري مي‌داند زيرا موجب شکوفايي سرمايه‌ي دروني افراد امت مي‌شود تا جايي که شخصيت افراد انعکاسي از شخصيت امام خود مي‌گردد. 2ـ چشم برداشتن از نقش حضور تکويني واسطه‌ي فيض عالم بر امور تشريعي بشري، فاجعه‌ي بزرگي است که هنوز بشر به آن فاجعه واقف نشده و به همين جهت راز شکست‌هاي خود را در جاي ديگري جستجو مي‌کند در حالي‌که بعد از شکست مارکسيسيم و ليبراليسم زمان آن فرا رسيده تا به کمک سخناني که امامان شيعه در راستاي امر امامت فرموده‌اند، بشريت متذکر راز شکست‌هايش بشود. 3ـ بشريت در طول تاريخ نسبت به مديريت صحيحِ جامعه‌ي خود ناکام مانده و علت آن ناکامي غفلتي است که از توانايي خدا دادي انبياء و امامان دارد و فکر کرده بدون آن‌ها مي‌توان امور جامعه را بگذراند، در حالي که بايد بشر به اين شعور برسد که «همان خدايي که براي او شريعت آورده مديراني نيز براي امور اجتماع پرورانده است تا مطابق شريعت الهي بشريت را جلو ببرند» و انسان‌ها به واقع در دو امر مهم نبوت و امامت به خود وا گذاشته نشده‌اند. 4ـ آن‌چه بايد در روايات مربوط به امامت دنبال شود، توجه به جهت باطني مقام اهل بيت(ع)است. بسيار فرق است که با اين نوع روايات به‌طور سطحي برخورد شود يا اين‌که سعي کنيم از همان سطح عالي که روايات مطرح شده به آن‌ها توجه شود، يعني به جاي آن‌که مطلب را آن قدر پايين بياوريم که چيزي از آن نماند، دستمان را به آن بدهيم و بالا برويم تا حقيقت جديدي از معارف الهي بر قلب ما منکشف شود و لازمه‌ي چنين برخوردي همت مضاعف است. 5 ـ نظر به وسعتِ حضور امامان در هستي نه تنها عامل نمايش راه گسترده‌‌اي است که انسان‌ها مي‌توانند طي‌ کنند بلکه موجب مي‌شود تا روشن شود امامان از چه افقي بشريت را هدايت مي‌نمايند و چرا شيعه معتقد است مقام هدايت‌گري امامان فوق مرگ آن‌ها همواره فعّال است و در هيچ حالي از صحنه‌ي زندگي بشر خارج نيست. 6 ـ خداشناسي واقعي وقتي محقق مي‌شود که انسان‌ها بتوانند در آينه‌ي تمام نماي جمال انسان‌هاي کامل با «الله» مأنوس شوند و راه‌يافتن به چنين نگاهي را با نظر به آيات تامّه‌ي الهي پيدا کنند وگرنه در بيراهه‌ها به دنبال خدا مي‌گرديم و همچون وَهّابي‌ها با خداي ذهني و انتزاعي زندگي مي‌کنيم که هيچ‌گونه تجلي بر قلب ما نخواهد داشت. 7 ـ شيطان نتوانست در جمال خليفة‌الله، اسماء الهي را بنگرد و از آن طريق در تجليات جامع اسماء، به خدا سجده کند، بهانه آورد که مي‌خواهد فقط به خدا سجده نمايد ولي از درگاه انس با خدا محروم شد. هرکس با نظر به خود نتواند وَجه الله را در جمال امامان معصوم(ع) بيابد، راه شيطان را طي خواهد کرد و حقيقتاً از انس با خدا محروم خواهد شد. آري؛ وقتي راز رجيم‌بودن شيطان معلوم شود، راه ارتباط با خلفاء الهي نمايان مي‌گردد. 8 ـ مديريت جامعه بر اساس فرهنگ امامت موجب مي‌شود تا ذهن افرادِ جامعه گرفتار انواع نظريه‌ها و سليقه‌ها که عامل غفلت از يگانگي در مقصد و مقصود مي‌باشد، نگردد. 9ـ وقتي فهميديم امام، اميني رفيق و پدري شفيق و ناصحي مشفق است، مي‌فهميم خداوند براي سرپرستي بشريت هديه‌ي بزرگي را تدارک ديده تا شرايط عالي‌ترين شکل زندگي در زمين فراهم گردد. 10ـ در صورتي مديران با جان انسان‌ها دم سازند که از غير خدا مستغني باشند و با انسِ کامل با خداوند خدمت به مردم را ادامه‌ي عشق‌بازي با خدا بدانند و در آن صورت اگر سنگ جفايي از طرف مردم به آن‌ها برسد از آن‌جايي که جهان را منور به دوست مي‌بينند، مي‌دانند بايد از سر رحمت از بي‌وفايي‌ها بگذرند و دل‌خوش باشند‌ به دولتي که راه آسمان را به سوي بشر گشوده است. 11ـ مديريت و هدايت جهان بشري با فرهنگ امامت، ريشه در نوري دارد که از خداوند جدا شده، قسمتي از آن، نور محمد(ص) گشت و قسمت ديگر آن، نور علي(ع)شد و هدايت‌گري همه‌ي انبياء و اولياء ريشه در اين دو نور دارد و هر جا تاريخِ بشريت از اين دو نور جدا شد، گرفتار ظلمات مديران زميني گشت. اين است که نبايد يک لحظه از مديريت قدسي امام معصوم چشم برداشت که در آن صورت ظلمات را غليظ‌تر کرده‌ايم و از سعادت خود دور خواهيم ماند و شب ظلمانيِ ما به صبح نمي‌انجامد. 12ـ بايد متوجه بود که رسيدن به درجه‌اي که مقام نوري اهل بيت(ع) در آن تصديق شود، غير از معرفتي است که روش‌هاي کلامي در صدد ارائه‌ي آن هستند تا حقانيت ائمه(ع)را براي مخالفان ثابت کنند که در جاي خود کار پسنديده‌اي است، ولي فراموش نکنيم امام شناسي راه ديگري است و مقصد ديگري را دنبال مي‌کند. 13ـ آن‌چه در اين کتاب مورد توجه قرار مي‌گيرد، تأکيد بر اين موضوع است که امامت يک حقيقت نفس الامري است در عالم وجود و نه يک حادثه‌ي تاريخي، و به جهت حقيقت نفس الامريِ آن است که زندگي يک ملت را معني مي‌بخشد و در راستاي توجه به چنين جايگاهي براي امامت، گفته مي‌شود «غفلت از سرمايه‌ي امامتِ آسماني، غفلت از اسلام است». 14- تأکيد بر مقام غيبي رسول خدا(ص) و ائمه‌ي هدي(ع) که توسط رسول خدا(ص) و ساير ائمه(ع) تبيين مي‌گردد به اين منظور است که اسرار بلند عالم غيب بر ما گشوده شود و متوجه جهان يگانه‌اي باشيم که در مديريت آن، روح‌هاي بلندمرتبه‌اي نقش دارند و مي‌توان به مدد آن‌ها عالي‌ترين شکل زندگي را براي خود رقم زد تا برکات زمين و آسمان به عالي‌ترين شکلِ آن بروز کنند. 15- تأکيد بر مقام قدسي اهل‌البيت(ع) موجب مي‌شود تا جامعه از سطحي‌نگري رهايي يابد و حيطه‌ي انديشه‌ي خود را عالَم قدس و معنويت قرار دهد، عالمي که همسنخي کاملي با حقيقت انسان و يا نفس ناطقه‌ي او دارد و متذکر مراتب وجودي نفس ناطقه‌ي اوست، و موجب رفع حجاب بين انسان و عالم معنا مي‌گردد. 16- رسول خدا(ص) به علي(ع) مي‌فرمايند: «إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا»[1] ملائکه در خدمت ما و در خدمت محبين ما هستند. با اين جمله راز بزرگي را آشکار مي‌نمايند و قاعده‌ي مهمي از قواعد عالم معنا را مي‌گشايند تا روشن شود تفاوت مظاهر اسماء جامع الهي - يعني انسان‌هايي که نظر به انسان کامل دارند - با مظاهر بعضي از اسماء الهي - يعني ملائکه - چه اندازه است و چرا ممکن است بعضي از افرادي که به ظاهر کرامت‌هايي دارند به شيطان نزديک باشند. 17- گفته شده مقام اهل‌البيت(ع)مرز بين امکان و وجوب است، تا از اين طريق شئونات عالم الوهيت از يک طرف و شئونات انسان کامل از طرف ديگر تبيين شود و افقي که انسان مي‌تواند به سوي آن سلوک نمايد معلوم گردد و روشن شود چگونه ايمان به ولايت انسان‌هاي کامل، دنيايي از شور و شعفِ بندگي را به همراه دارد. 18- نتيجه‌ي عدم آگاهي از ساختار سلسله مراتب طولي جهان هستي، همين زندگي است که بشر امروز با آن روبه‌روست، در حالي‌که آگاهي از سلسله مراتب طولي عالم هستي که انسان کامل به عنوان واسطه‌ي فيض در رأس آن قرار دارد، ما را به دنيايي ديگر رهنمون مي‌شود که به جاي اهدافي کوتاه‌بينانه و سلطه بر عالم و آدم، متوجه سلطه بر نفس امّاره مي‌شويم و گرفتار اموري که ربطي به هدف حياتمان ندارد، نخواهيم شد. 19- در جامعه‌اي که نظرها به مديريت امام معصوم يعني واسطه‌ي فيض الهي معطوف شده و پاي ارادت به او در ميان است، رابطه‌ي نفس ناطقه‌ي انسان با نور امام معصوم، رابطه‌ي نوري خواهد بود و انسان تحت تأثير آن نورِ برتر قرار مي‌گيرد و مرتبه‌ي وجود‌ي‌اش شديدتر مي‌شود و اين است معني منورشدن به نور عصمت امام که براي طالبان ولايت ائمه(ع)‌ محقق مي‌گردد و در آن راستا قدم‌هاي نفس ناطقه در مسير بالفعل‌شدن فطرت شروع مي‌شود. 20- در تفکيک بين مقام نبوت و امامت در پيامبران ابراهيمي(ع)‌، متوجه مي‌شويم با ختم نبوت، امامت به عنوان يک ضرورتِ تاريخي و مقامي که بر ملکوت اشياء احاطه دارد، ادامه مي‌يابد و در کنار تبيين و اجراي شريعت، تصرفات تکويني مقام امامت همچنان نياز بشريت است تا جهانِ بشري بدون روح نباشد. اميد است با دقت کامل در سلسله مباحثي که نظر به جايگاه اشراقي امام دارد بتوانيد از برکات امامت که عهد الهي است با بندگاني خاص، بهره‌مند گرديد و از نفس امّاره آزاد و به نفس مطمئنه که نمونه‌ي عيني آن امامان معصوم‌اند، نايل گرديد که گفت: ما کشته‌ي نفسيم و بسا وقت برآيد از ما به قيامت که چرا نفس نکشتيم