کربلا مبارزه با پوچی ها کربلا مبارزه با پوچی ها

صفحات کتاب : 384

ضمانت بهترین قیمت

فروشنده:‌ مهربان کتاب

115000 تومان
92000.0 تومان 20%
موجود در انبار و آماده ارسال به مشتری.

کربلا مبارزه با پوچی ها کربلا مبارزه با پوچی ها

چگونگي نگرش به تاريخ 1- تاريخ يعني تعيين و تحديدِ «وقت»، از ريشه «اَرَخَ» و «وَرَخَ» است، و اين تعيين وقت يا حضوري است و يا حصولي. ياد از گذشته در صورتي كه با واسطه باشد «حصولي» است و اگر بي‏واسطه باشد «حضوري» است. پس تاريخ مي‏شود «وقت‏يابي» حال يا به صورت حصولي و مفهومي و يا به صورت حضوري و وجودي. يعني گاهي خبردار مي‏شويم كه در گذشته چه گذشت و يا گاهي در آن «وقت» و زمانه خود را حاضر مي‏كنيم و با آن «وقت» زندگي مي‏كنيم و اين نوع وقت‏يابي هر چند نادر است ولي بسيار لازم و مفيد است. 2- ياد حادثه كربلا در فرهنگ شيعه، يعني آن طور كه شيعه با آن روبه‌رو مي‏شود، علم حضوري به تاريخ است و به عبارت ديگر كربلا در فرهنگ شيعه، يك تاريخ حضوري است. يعني شيعه با «وقت‏يابيِ» كربلا، در آن صحنه و وقت حاضر مي‏شود. خود را در «وقتِ» اصحاب كربلا قرار مي‏دهد و به كمك كاري كه امام‌حسين(ع) در كربلا انجام دادند، شيعه هنر چنين «وقت»يابي را در رويارويي با صحنه كربلا به‌دست آورده است، همچنان‌كه نهضت كربلا به امامت حسين(ع) هنر چنين «وقت‏دهي» را دارد. 3- پس تاريخ «حضوري» بازگشتش به تذكر و به وقت اصيل و زنده است. اين است كه گفته مي‏شود شيعه در همه دوران تاريخ حياتش با نهضت كربلا و اصحاب كربلا «هم‏تاريخ» است، يعني اصلاً فاصله‏اي بين خود و آن حادثه احساس نمي‏كند، و لذا خود را بازيگر آن صحنه مي‏يابد و نه تماشاگر، و اين خاصيت «وقت» است كه عرفان عملي تلاش دارد انسان را در آن قرار دهد و انسان را از زمان گذشته و آينده آزاد كند و به «وقت» آورد، لذا مي‏گويد: صوفي ابن‏الوقت باشد اي رفيق نيست فردا گفتن از شرط طريق 4- تاريخ حضوري عبارت است از «ياد وقتِ ساحت اقدس» و تاريخ حقيقي همين است و مقصود قرآن از طرح حادثه‏هاي تاريخي و همچنين هدف اولياء از نظر به تاريخ، در اين نگرش نهفته است. اميرالمومنين به امام‏حسن(عليهماالسلام) در نامه مشهورشان مي‏نويسند: طوري در اعمال و افكار و آثار گذشتگان نظر كردم كه يكي از آن‌ها به حساب مي‏آيم و گويا با اولين و آخرينشان زندگي كرده‏ام. 5- حال در اين مقدمه مي‏خواهم خدمت خوانندگان عزيز عرض كنم كه اگر تاريخ توان چنين حضوري را در صحنه‏هاي گذشته به ما ندهد هر چه مي‏خواهد باشد، چيزي نيست، چون آن تاريخ‏نگري و وقت‏يابي نتوانسته است زمان‏ها را در هم ادغام كند و ما را از «زمان ‏فاني» به «زمان‏ باقي» سير دهد در حالي كه بحمداللّه شيعه عموماً به كربلا با چشمِ «زمان باقي» مي‏نگرد همچنان‏كه در نگاه دين - به‌خصوص در قرآن - به حادثه‏هاي تاريخي همين حضور با بركت مطرح است.1 6- اگر در نگاه به كربلا اين «هم‏عهدي» و «هم‏وقتي» با امام حاصل نشود، در واقع از كربلا چيزي گفته نشده است و آنچه هم كه گفته شده است كربلا نيست. سلام و صلوات خداوند بر ائمة ‏معصومين ما كه با زيارت‌‌نامه‌هايي كه براي شيعه تدوين كردند و با توصيه به زيارت كردن قبور ائمه، نگذاشتند اين نگاه حضوري به كربلا از دست برود. 7- تاريخ حصولي، تاريخ فاقد فكر و ذكر و عزم است و نمي‌تواند عبرت‌آموزي كند و موجب هدايت انسان گردد. به همين جهت هم قرآن به‌عنوان كتاب هدايت بشر، «اساطيرالاولين» نيست بلكه كتاب «ذكر» است و داستان‏هايش توان به حضور بردن انسان را در محضر سنّت‏هاي الهي دارد و گويا انسان را در حكم يكي از بازيگران آن صحنه قرار مي‏دهد و سپس او را در رابطه با آن صحنه به تدبّر وا‌مي‌دارد. و كربلا در درون چنين فرهنگي ظهور يافت و يكي از بزرگترين عبرت‌هاي تاريخي گشت تا هركس، هر روز اندازة خود را در آن آينه به تماشا بنشيند. 8- بشري كه ياد از گذشته را به صورت حضوري از دست بدهد، در امروز هم نمي‏تواند درست زندگي كند و لذا گرفتار اساطيرالاولين مي‏شود و همة حادثه‏هاي گذشته را به صورت قالب‏هاي مرده مي‏بيند و در اين حال است كه نسبت انسان با خدا - خدايي كه در همه صحنه‏ها خود را به انسان مي‏نماياند - در هميشه زندگي فراموش مي‏شود، چون نگاه «حضوري» به حادثه‌هاي تاريخي به نگاه «حصولي» تبديل شده و ديگر انسان در آن حال از «زمان باقي» محروم شده و گرفتار روزمرّگي و زمان فاني است. 9- اگر بپذيريم هر حركتي در تاريخ نياز به يك مفسّري دارد كه روح و حيات حضوري آن حادثه را تفسير كند در كربلا بايد تفسير اصلي حادثه را از زبان امام معصوم يعني امام سجاد و امام باقر و امام صادق(ع) گرفت، انسان‌هايي كه سراسر نگاه قلبشان را جمال و جلال حق پر كرده است. تاريخ‏نويسان تلاش كرده‏اند با زبان علم حصولي كربلا را بنويسند و در واقع كربلا را بميرانند، ولي امام باقر(ع) با زيارت عاشورا كربلا را از نگاه حصولي نجات دادند و آن را با نگاه حضوري ترسيم فرمودند و لذا از اين طريق كربلا نه تنها جزء زندگي هر شيعه مي‏شود و نه تنها ديگر طرح كربلا خواب‌كردن و حواله دادن انسان‌ها به حوادث گذشته نيست بلكه در طول قرن‏ها خواب‏ها را، بيداركردن است و اين است كه مي‏يابيم كربلا نه تنها قصّه گذشته و تاريخ امروز و فردا نيست، بلكه تاريخ پس‏فرداي ماست.2 پس‏فردايي كه هنوز افق‏هاي حضوري‌اش براي اين نسل پيدا نشده و فقط در انتظار فرجِ آن بايد در امروز شكيبايي كند. 10- كربلا ريشه‏اي است كه اگر بشر امروز از آن فاصله بگيرد، در عصر مدرنيته تماماً پژمرده مي‏شود - مثل بسياري از ملت‏ها و تمدن‌ها - و اين همه اميد به پس فرداي تاريخ، جهت تفسير حضوري كربلا است در زيارت عاشورا، و به همين جهت آن زيارت را با سلام آغاز مي‏كني. راستي مگر جز اين است كه انسان به كسي سلام مي‏كند كه حاضر است؟ 11- نگاه حصولي به تاريخ، نگاه به پوستة بي‏جان حوادث گذشته است و چنين نگاهي نمي‏تواند فريادي بر نفس امّاره بشر امروز باشد تا غرور او را بشكند و سنن پروردگار عالم را در پيش روي او حاضر نمايد، يعني با نگاه حصولي به كربلا، كربلايي ديگر به پا نخواهد شد و بشر امروز در رابطه با لااباليگري خود، خود را همدوش و هم‏سرنوشت با يزيد احساس نمي‏كند. 12- نگاه حضوري به تاريخ موجب خوف اِجلال يعني حيرت و هيبت در مقابل پروردگار و در نتيجه اسقاط اضافات و ترك تعلّقات و تعيّنات موهوم مي‏شود، چون خود را همراه و روبه‌رو با حقيقتي جاري در هستي مي‏يابد كه بايد خود را نسبت به آن حقيقتِ فعّال تنظيم كند و اين است شرايطي كه سرانجام، وارستگي و انس به حق را موجب مي‏شود. 13- در نگاه حضوري به كربلا يك احساس همدلي و «هم‏وقتي» براي همه انسان‏ها با حضرت‌حسين(ع) و يك تنفّر عميق نسبت به همه شخصيت‏هاي جبهه مقابل حاصل مي‏شود و انسان‏سازي كربلا از اينجا شروع مي‏شود و در نتيجه كربلا خزينه اسرار و ورود در يك زندگي بي‏نهايت معنوي خواهد شد. 14- اكنون بسياري از اقوام جهان از تاريخ حضوري خود بيرون افتاده‌اند و در تاريخ تجدد جايي براي خود نيافته‌اند. نظر بر حسين(ع) و كربلا، ما را در متن تاريخ بزرگ و هدايتگر خود قرار مي‌دهد و گويا حسين(ع) متوجّه اين رسالت بزرگ خود بود. 15- تاريخ بسياري از اقوام، امروزه، نقطة جدا افتاده از زمان است، ولي خود شما به‌خوبي احساس مي‌كنيد كه كربلا اين‌طور نيست و نمي‌گذارد ما از گذشتة خود گسسته شويم، و راه نجات از جدايي تاريخي ملت‌ها را نيز بايد از طريق نگاهي كه از كربلا مي‌توان گرفت، جستجو كرد تا گذشته و آينده نقاط و لحظات جدا و ناپيوستة زمان تلقي نگردد. 16- مردم براي زندگي و عبرت‌آموزي؛ نياز به حافظة تاريخي خود دارند و گسستگي از تاريخ گذشته و عدم حضور تاريخي، سخت براي انسان‌ها خطرناك است و براي تحقق چنين حضوري در تاريخ بايد در لحظه‌لحظة تاريخ زندگي كرد. و براي زندگي در تاريخ بايد در كنار كساني به‌سر برد كه بتوان به جهت عصمت و علم با آن‌ها اتحاد روحي و قلبي داشته باشيم و كربلا بحمدالله مي‌تواند چنين كمكي را به انسان‌ها بكند، وگرنه انسان‌ها در گسستگي تاريخي خود، خود را اتمي تنها و سرگردان در ميان انبوه توده‌هاي انساني مي‌يابند و هيچ پيوندي با گذشتة خود ندارند، لاجرم هيچ پيوندي با امروز خود نمي‌توانند داشته باشند. 17- حافظة تاريخي كه همان تاريخ حضوري است، اگر از ميان برود، اشياء و امور از جاي خود خارج مي‌شوند و ديگر هيچ‌چيز به هيچ‌جايي و هيچ‌زماني تعلق ندارد، و در اين حال عالَم انساني به عالَم انتزاعي و غيرحضوري مبدل مي‌شود، عالَمي كه مردمان در آن عالَم با اشياء و امور انتزاعي زندگي مي‌كنند. 18- مردم؛ زماني حافظة تاريخي دارند كه نسبت خود را با گذشته و آينده باز شناسند و به امكان‌هاي زندگي خود آگاه باشند، و كربلا با به صحنه‌آمدن امام معصومي كه همة رازهاي خلقت را مي‌شناسد، چنين امكاني را به انسان‌ها مي‌دهد. و در سلسله بحث‌هاي «كربلا؛ مبارزه با پوچي‌ها» سعي در توجه به چنين حضوري است. 19- درست به همان اندازه كه با تاريخِ حصوليِ پادشاهان بيگانه با ما، نمي‌توان زندگي كرد، بدون ‌تاريخ هم نمي‌توان بود. بلكه بايد ببينيم تاريخ ما كدام است و ما در كجاي تاريخ قرار داريم. چراكه اگر ملتي به بي‌تاريخي دچار شد، در حقيقت از بازي زمان بيرون مي‌افتد و به تماشاگري، حسرت‌زده مبدل مي‌شود و پيوستن به حسين(ع) شيعه را از تاريخ‌سازترين اقوامِ آينده قرار داده است و يا به تعبير ديگر شيعه؛ با كربلا آينده‌دارترين ملت‌ها خواهد بود. 20- آري آنچه در مباحث «كربلا مبارزه با پوچي‏ها» در جلو چشم من بوده تقلاّ كردن در چنين نگاهي است به كربلا، و اميد فراوان و خواهش شديد دارم كه با تمام وجود با چنين نگاهي در سطور اين كتاب سير كنيد. آن وقت آن چه شما را حاصل شد گوارايتان باد و باز سال بعد با حضوري جديد در اين سطور سير كنيد، آن وقت آن چه شما را حاصل شد باز گوارايتان باد، و مباداكه نگاه حصولي، نگاه شما شود و يا اين‌كه مطالب اين كتاب را با حافظه بخوانيد و به حافظه بسپاريد. طاهرزاده