کربلا مبارزه با پوچی ها
- شناسه محصول: 1204
- دسته : کربلا شناسی
- برند :
ضمانت بهترین قیمت
فروشنده: مهربان کتاب
115000.0
تومان
109250.0
تومان
5%
موجود در انبار و آماده ارسال به مشتری.
اصغر طاهرزاده
-
384
کربلا شناسی ، اصغر طاهرزاده آثار استاد اصغر طاهرزاده ، ادبیات و معصومین صلوات الله علیهم
0
وزیری با جلد شومیز
-
چگونگي نگرش به تاريخ
1- تاريخ يعني تعيين و تحديدِ «وقت»، از ريشه «اَرَخَ» و «وَرَخَ» است، و اين تعيين وقت يا حضوري است و يا حصولي.
ياد از گذشته در صورتي كه با واسطه باشد «حصولي» است و اگر بيواسطه باشد «حضوري» است. پس تاريخ ميشود «وقتيابي» حال يا به صورت حصولي و مفهومي و يا به صورت حضوري و وجودي. يعني گاهي خبردار ميشويم كه در گذشته چه گذشت و يا گاهي در آن «وقت» و زمانه خود را حاضر ميكنيم و با آن «وقت» زندگي ميكنيم و اين نوع وقتيابي هر چند نادر است ولي بسيار لازم و مفيد است.
2- ياد حادثه كربلا در فرهنگ شيعه، يعني آن طور كه شيعه با آن روبهرو ميشود، علم حضوري به تاريخ است و به عبارت ديگر كربلا در فرهنگ شيعه، يك تاريخ حضوري است. يعني شيعه با «وقتيابيِ» كربلا، در آن صحنه و وقت حاضر ميشود. خود را در «وقتِ» اصحاب كربلا قرار ميدهد و به كمك كاري كه امامحسين(ع) در كربلا انجام دادند، شيعه هنر چنين «وقت»يابي را در رويارويي با صحنه كربلا بهدست آورده است، همچنانكه نهضت كربلا به امامت حسين(ع) هنر چنين «وقتدهي» را دارد.
3- پس تاريخ «حضوري» بازگشتش به تذكر و به وقت اصيل و زنده است. اين است كه گفته ميشود شيعه در همه دوران تاريخ حياتش با نهضت كربلا و اصحاب كربلا «همتاريخ» است، يعني اصلاً فاصلهاي بين خود و آن حادثه احساس نميكند، و لذا خود را بازيگر آن صحنه مييابد و نه تماشاگر، و اين خاصيت «وقت» است كه عرفان عملي تلاش دارد انسان را در آن قرار دهد و انسان را از زمان گذشته و آينده آزاد كند و به «وقت» آورد، لذا ميگويد:
صوفي ابنالوقت باشد اي رفيق نيست فردا گفتن از شرط طريق
4- تاريخ حضوري عبارت است از «ياد وقتِ ساحت اقدس» و تاريخ حقيقي همين است و مقصود قرآن از طرح حادثههاي تاريخي و همچنين هدف اولياء از نظر به تاريخ، در اين نگرش نهفته است. اميرالمومنين به امامحسن(عليهماالسلام) در نامه مشهورشان مينويسند: طوري در اعمال و افكار و آثار گذشتگان نظر كردم كه يكي از آنها به حساب ميآيم و گويا با اولين و آخرينشان زندگي كردهام.
5- حال در اين مقدمه ميخواهم خدمت خوانندگان عزيز عرض كنم كه اگر تاريخ توان چنين حضوري را در صحنههاي گذشته به ما ندهد هر چه ميخواهد باشد، چيزي نيست، چون آن تاريخنگري و وقتيابي نتوانسته است زمانها را در هم ادغام كند و ما را از «زمان فاني» به «زمان باقي» سير دهد در حالي كه بحمداللّه شيعه عموماً به كربلا با چشمِ «زمان باقي» مينگرد همچنانكه در نگاه دين - بهخصوص در قرآن - به حادثههاي تاريخي همين حضور با بركت مطرح است.1
6- اگر در نگاه به كربلا اين «همعهدي» و «هموقتي» با امام حاصل نشود، در واقع از كربلا چيزي گفته نشده است و آنچه هم كه گفته شده است كربلا نيست. سلام و صلوات خداوند بر ائمة معصومين ما كه با زيارتنامههايي كه براي شيعه تدوين كردند و با توصيه به زيارت كردن قبور ائمه، نگذاشتند اين نگاه حضوري به كربلا از دست برود.
7- تاريخ حصولي، تاريخ فاقد فكر و ذكر و عزم است و نميتواند عبرتآموزي كند و موجب هدايت انسان گردد. به همين جهت هم قرآن بهعنوان كتاب هدايت بشر، «اساطيرالاولين» نيست بلكه كتاب «ذكر» است و داستانهايش توان به حضور بردن انسان را در محضر سنّتهاي الهي دارد و گويا انسان را در حكم يكي از بازيگران آن صحنه قرار ميدهد و سپس او را در رابطه با آن صحنه به تدبّر واميدارد. و كربلا در درون چنين فرهنگي ظهور يافت و يكي از بزرگترين عبرتهاي تاريخي گشت تا هركس، هر روز اندازة خود را در آن آينه به تماشا بنشيند.
8- بشري كه ياد از گذشته را به صورت حضوري از دست بدهد، در امروز هم نميتواند درست زندگي كند و لذا گرفتار اساطيرالاولين ميشود و همة حادثههاي گذشته را به صورت قالبهاي مرده ميبيند و در اين حال است كه نسبت انسان با خدا - خدايي كه در همه صحنهها خود را به انسان مينماياند - در هميشه زندگي فراموش ميشود، چون نگاه «حضوري» به حادثههاي تاريخي به نگاه «حصولي» تبديل شده و ديگر انسان در آن حال از «زمان باقي» محروم شده و گرفتار روزمرّگي و زمان فاني است.
9- اگر بپذيريم هر حركتي در تاريخ نياز به يك مفسّري دارد كه روح و حيات حضوري آن حادثه را تفسير كند در كربلا بايد تفسير اصلي حادثه را از زبان امام معصوم يعني امام سجاد و امام باقر و امام صادق(ع) گرفت، انسانهايي كه سراسر نگاه قلبشان را جمال و جلال حق پر كرده است. تاريخنويسان تلاش كردهاند با زبان علم حصولي كربلا را بنويسند و در واقع كربلا را بميرانند، ولي امام باقر(ع) با زيارت عاشورا كربلا را از نگاه حصولي نجات دادند و آن را با نگاه حضوري ترسيم فرمودند و لذا از اين طريق كربلا نه تنها جزء زندگي هر شيعه ميشود و نه تنها ديگر طرح كربلا خوابكردن و حواله دادن انسانها به حوادث گذشته نيست بلكه در طول قرنها خوابها را، بيداركردن است و اين است كه مييابيم كربلا نه تنها قصّه گذشته و تاريخ امروز و فردا نيست، بلكه تاريخ پسفرداي ماست.2 پسفردايي كه هنوز افقهاي حضورياش براي اين نسل پيدا نشده و فقط در انتظار فرجِ آن بايد در امروز شكيبايي كند.
10- كربلا ريشهاي است كه اگر بشر امروز از آن فاصله بگيرد، در عصر مدرنيته تماماً پژمرده ميشود - مثل بسياري از ملتها و تمدنها - و اين همه اميد به پس فرداي تاريخ، جهت تفسير حضوري كربلا است در زيارت عاشورا، و به همين جهت آن زيارت را با سلام آغاز ميكني. راستي مگر جز اين است كه انسان به كسي سلام ميكند كه حاضر است؟
11- نگاه حصولي به تاريخ، نگاه به پوستة بيجان حوادث گذشته است و چنين نگاهي نميتواند فريادي بر نفس امّاره بشر امروز باشد تا غرور او را بشكند و سنن پروردگار عالم را در پيش روي او حاضر نمايد، يعني با نگاه حصولي به كربلا، كربلايي ديگر به پا نخواهد شد و بشر امروز در رابطه با لااباليگري خود، خود را همدوش و همسرنوشت با يزيد احساس نميكند.
12- نگاه حضوري به تاريخ موجب خوف اِجلال يعني حيرت و هيبت در مقابل پروردگار و در نتيجه اسقاط اضافات و ترك تعلّقات و تعيّنات موهوم ميشود، چون خود را همراه و روبهرو با حقيقتي جاري در هستي مييابد كه بايد خود را نسبت به آن حقيقتِ فعّال تنظيم كند و اين است شرايطي كه سرانجام، وارستگي و انس به حق را موجب ميشود.
13- در نگاه حضوري به كربلا يك احساس همدلي و «هموقتي» براي همه انسانها با حضرتحسين(ع) و يك تنفّر عميق نسبت به همه شخصيتهاي جبهه مقابل حاصل ميشود و انسانسازي كربلا از اينجا شروع ميشود و در نتيجه كربلا خزينه اسرار و ورود در يك زندگي بينهايت معنوي خواهد شد.
14- اكنون بسياري از اقوام جهان از تاريخ حضوري خود بيرون افتادهاند و در تاريخ تجدد جايي براي خود نيافتهاند. نظر بر حسين(ع) و كربلا، ما را در متن تاريخ بزرگ و هدايتگر خود قرار ميدهد و گويا حسين(ع) متوجّه اين رسالت بزرگ خود بود.
15- تاريخ بسياري از اقوام، امروزه، نقطة جدا افتاده از زمان است، ولي خود شما بهخوبي احساس ميكنيد كه كربلا اينطور نيست و نميگذارد ما از گذشتة خود گسسته شويم، و راه نجات از جدايي تاريخي ملتها را نيز بايد از طريق نگاهي كه از كربلا ميتوان گرفت، جستجو كرد تا گذشته و آينده نقاط و لحظات جدا و ناپيوستة زمان تلقي نگردد.
16- مردم براي زندگي و عبرتآموزي؛ نياز به حافظة تاريخي خود دارند و گسستگي از تاريخ گذشته و عدم حضور تاريخي، سخت براي انسانها خطرناك است و براي تحقق چنين حضوري در تاريخ بايد در لحظهلحظة تاريخ زندگي كرد. و براي زندگي در تاريخ بايد در كنار كساني بهسر برد كه بتوان به جهت عصمت و علم با آنها اتحاد روحي و قلبي داشته باشيم و كربلا بحمدالله ميتواند چنين كمكي را به انسانها بكند، وگرنه انسانها در گسستگي تاريخي خود، خود را اتمي تنها و سرگردان در ميان انبوه تودههاي انساني مييابند و هيچ پيوندي با گذشتة خود ندارند، لاجرم هيچ پيوندي با امروز خود نميتوانند داشته باشند.
17- حافظة تاريخي كه همان تاريخ حضوري است، اگر از ميان برود، اشياء و امور از جاي خود خارج ميشوند و ديگر هيچچيز به هيچجايي و هيچزماني تعلق ندارد، و در اين حال عالَم انساني به عالَم انتزاعي و غيرحضوري مبدل ميشود، عالَمي كه مردمان در آن عالَم با اشياء و امور انتزاعي زندگي ميكنند.
18- مردم؛ زماني حافظة تاريخي دارند كه نسبت خود را با گذشته و آينده باز شناسند و به امكانهاي زندگي خود آگاه باشند، و كربلا با به صحنهآمدن امام معصومي كه همة رازهاي خلقت را ميشناسد، چنين امكاني را به انسانها ميدهد. و در سلسله بحثهاي «كربلا؛ مبارزه با پوچيها» سعي در توجه به چنين حضوري است.
19- درست به همان اندازه كه با تاريخِ حصوليِ پادشاهان بيگانه با ما، نميتوان زندگي كرد، بدون تاريخ هم نميتوان بود. بلكه بايد ببينيم تاريخ ما كدام است و ما در كجاي تاريخ قرار داريم. چراكه اگر ملتي به بيتاريخي دچار شد، در حقيقت از بازي زمان بيرون ميافتد و به تماشاگري، حسرتزده مبدل ميشود و پيوستن به حسين(ع) شيعه را از تاريخسازترين اقوامِ آينده قرار داده است و يا به تعبير ديگر شيعه؛ با كربلا آيندهدارترين ملتها خواهد بود.
20- آري آنچه در مباحث «كربلا مبارزه با پوچيها» در جلو چشم من بوده تقلاّ كردن در چنين نگاهي است به كربلا، و اميد فراوان و خواهش شديد دارم كه با تمام وجود با چنين نگاهي در سطور اين كتاب سير كنيد. آن وقت آن چه شما را حاصل شد گوارايتان باد و باز سال بعد با حضوري جديد در اين سطور سير كنيد، آن وقت آن چه شما را حاصل شد باز گوارايتان باد، و مباداكه نگاه حصولي، نگاه شما شود و يا اينكه مطالب اين كتاب را با حافظه بخوانيد و به حافظه بسپاريد.
طاهرزاده